تاريخ
الأوديسة
كتاب الأوديسة
تأليف: احمد خالد توفيق
مقدمة عن الكتاب :
الأوديسة باليونانية هي ملحمة شعرية وضعها هوميروس في القرن 8 قبل الميلاد. وتتكون من 24 جزئا. تبدأ الملحمة من منتصف القصة، ثم تروي ما حدث بالبداية وتنتهي بوصول البطل إلى الجزيرة.
بعض الاراء من Goodreads :
عنوانها: ادیسه؛ اودیسه؛ اثر: هومر؛
عنوان: ادیسه؛ اثر: هومر؛ مترجم: سعید نفیسی؛ تهران، بنگاه ترجمه و نشر، 1337؛ چاپ دوم 1344؛ چاپ سوم 1349؛ در 576 ص؛ چاپ چهارم 1359؛ موضوع: اساطیر یونانی - قرن هشتم پیش از میلاد
ترجمه سعید نفیسی با عنوان اودیسه نیز چاپ شده است
کی از دو کتاب کهن اشعار حماسی یونان اثر هومر در قرن هشتم پیش از میلاد است. این کتاب همچون ایلیاد، به صورت مجموعه ای از سرودها گردآوری شده اما شیوه ی روایت آن با ایلیاد تفاوت دارد. ادیسه سرگذشت بازگشت یکی از سران جنگ تروآ (ادیسیوس یا الیس) فرمانروای ایساکا است. در این سفر که بیش از بیست سال به درازا میانجامد ماجراهای بسیاری برای وی و همراهانش پیش میآید. در نهایت ادیسیوس که همگان گمان میکردند کشته شده، به وطن خود باز گشته و دست متجاوزان را از سرزمین و زن و فرزند خود کوتاه میکند. ادیسه در این داستان ماجراهای بسیاری ئترد. او در جنگ با تروآ تصمیم میگیرد اسبی از جنس چوب و بسیار بزرگ بسازد و با حیله اسب را به عنوان هدیه ی صلح و آشتی وارد قلعه تروآ بکند. او خود و افرادش در داخل اسب مخفی میشوند تا بتوانند قلعه را تصرف کند؛ اما یک پیشگو، پادشاه تروآ را از بردن اسب به داخل قلعه منع میکند و پوسایدون فرمانروای قدرتمند دریا حیوان دست آموزش را میفرستد تا پیشگو را هلاک کند. پادشاه تروآ سرانجام اسب را داخل قلعه میآورد و شب هنگام ادیسه شبیخون زده؛ و قلعه را تصرف میکند. او در حالی که با غرور میاندیشد که به تنهایی قلعه را تصرف کرده؛ پوسایدون عصبانی شده، ادیسه را محکوم میکند تا ابد در دریا سرگردان بماند. ادیسه در کشتی خود در دریای بیانتها به نفرین پوسایدون دچار میشود. دیری نمیگذرد که به جزیره ای میرسد. در آن جزیره، غاری پیدا میکند که در آن غار غذای فراوانی وجود دارد. در غار با افرادش به عیش و نوش مشغول میشود؛ غافل از آنکه صاحب غار غولی یک چشم؛ بنام پولیتیموس فرزند پوسایدون است. پولیتیموس یکی از افراد ادیسه را میخورد؛ و ادیسه با نیرنگ معجون خواب آوری به او میخوراند و سپس با چوبی که انتهای آن تیز است، در خواب غول را کور میکند. غول در حالی که از درد فریاد میزند سنگ عظیمی که غار را پوشانده کنار میزند؛ و ادیسه و همراهانش فرار میکنند. ادیسه دوباره راهی دریا میشود و برای برداشتن آب به جزیره ای پا میگذارد، در آن جزیره با آنوس فرمانروای باد و طوفان، و پسرعموی پوسایدون برمیخورد؛ و آنوس به باد فرمان میدهد که ادیسه را ظرف نه روز به ایساکا زادگاهش برساند؛ و باد را داخل کیسه کرده و به ادیسه میدهد. در راه در حالی که به ایساکا رسیده بودند، و ادیسه در خواب بود؛ افرادش به او خیانت کرده و در کیسه را به امید یافتن طلا باز میکنند. اما طوفان حاصل از باد داخل کیسه، آنها را دوباره در جزیره ای ناشناخته در دریا میبرد. و ... داستان ده سال از مسافرت ادیسئوس در بازگشت از جنگ تروا ست. ا. شربیانی
عنوان: ادیسه؛ اثر: هومر؛ مترجم: سعید نفیسی؛ تهران، بنگاه ترجمه و نشر، 1337؛ چاپ دوم 1344؛ چاپ سوم 1349؛ در 576 ص؛ چاپ چهارم 1359؛ موضوع: اساطیر یونانی - قرن هشتم پیش از میلاد
ترجمه سعید نفیسی با عنوان اودیسه نیز چاپ شده است
کی از دو کتاب کهن اشعار حماسی یونان اثر هومر در قرن هشتم پیش از میلاد است. این کتاب همچون ایلیاد، به صورت مجموعه ای از سرودها گردآوری شده اما شیوه ی روایت آن با ایلیاد تفاوت دارد. ادیسه سرگذشت بازگشت یکی از سران جنگ تروآ (ادیسیوس یا الیس) فرمانروای ایساکا است. در این سفر که بیش از بیست سال به درازا میانجامد ماجراهای بسیاری برای وی و همراهانش پیش میآید. در نهایت ادیسیوس که همگان گمان میکردند کشته شده، به وطن خود باز گشته و دست متجاوزان را از سرزمین و زن و فرزند خود کوتاه میکند. ادیسه در این داستان ماجراهای بسیاری ئترد. او در جنگ با تروآ تصمیم میگیرد اسبی از جنس چوب و بسیار بزرگ بسازد و با حیله اسب را به عنوان هدیه ی صلح و آشتی وارد قلعه تروآ بکند. او خود و افرادش در داخل اسب مخفی میشوند تا بتوانند قلعه را تصرف کند؛ اما یک پیشگو، پادشاه تروآ را از بردن اسب به داخل قلعه منع میکند و پوسایدون فرمانروای قدرتمند دریا حیوان دست آموزش را میفرستد تا پیشگو را هلاک کند. پادشاه تروآ سرانجام اسب را داخل قلعه میآورد و شب هنگام ادیسه شبیخون زده؛ و قلعه را تصرف میکند. او در حالی که با غرور میاندیشد که به تنهایی قلعه را تصرف کرده؛ پوسایدون عصبانی شده، ادیسه را محکوم میکند تا ابد در دریا سرگردان بماند. ادیسه در کشتی خود در دریای بیانتها به نفرین پوسایدون دچار میشود. دیری نمیگذرد که به جزیره ای میرسد. در آن جزیره، غاری پیدا میکند که در آن غار غذای فراوانی وجود دارد. در غار با افرادش به عیش و نوش مشغول میشود؛ غافل از آنکه صاحب غار غولی یک چشم؛ بنام پولیتیموس فرزند پوسایدون است. پولیتیموس یکی از افراد ادیسه را میخورد؛ و ادیسه با نیرنگ معجون خواب آوری به او میخوراند و سپس با چوبی که انتهای آن تیز است، در خواب غول را کور میکند. غول در حالی که از درد فریاد میزند سنگ عظیمی که غار را پوشانده کنار میزند؛ و ادیسه و همراهانش فرار میکنند. ادیسه دوباره راهی دریا میشود و برای برداشتن آب به جزیره ای پا میگذارد، در آن جزیره با آنوس فرمانروای باد و طوفان، و پسرعموی پوسایدون برمیخورد؛ و آنوس به باد فرمان میدهد که ادیسه را ظرف نه روز به ایساکا زادگاهش برساند؛ و باد را داخل کیسه کرده و به ادیسه میدهد. در راه در حالی که به ایساکا رسیده بودند، و ادیسه در خواب بود؛ افرادش به او خیانت کرده و در کیسه را به امید یافتن طلا باز میکنند. اما طوفان حاصل از باد داخل کیسه، آنها را دوباره در جزیره ای ناشناخته در دریا میبرد. و ... داستان ده سال از مسافرت ادیسئوس در بازگشت از جنگ تروا ست. ا. شربیانی
إرسال تعليق
0 تعليقات